پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
2-درياي آبي
درياي آبي
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
2-درياي آبي
درياي آبيپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در فروردين 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
وقتي پناه آورده ام از اين حنجره هاي خسته به تو، سکوت را فرياد نزن بگذار صداي شکستنم را دنيا بفهمد حا لا که حرفي نيست.
+
ميبندم چشمانم را تا شاهد خرد شدن احساسم نباشم
ميگيرم گوش هايم را تا صداي شکستنش را نشنوم
اما افسوس صدايش تمام قلبم را به لرزه در آورده است
قلبم تکه تکه شده است....
شکستن قلب درد دارد درد....
^ 92/8/25
+
مي روم از رفتن من شاد باش
از عذاب ديدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما مي روي
آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را
تلخي بر خوردهاي سرد را
^ 92/8/25
+
اي آب فرات از کجا مي آيي؟نا صاف ولي چه با صفا مي آيي خود را رساندي به لب خشک حسين؟ديگر به چه رو به کربلا مي آيي؟
خود را نرساندي به لب خشک حسين (لايک تصحيح) - شکيبا!
+
تو مي آيي...
و رجعت مي کند حسين
و مياندار محرم...
عباس مي شود
زينب ايستاده مي خواند قنوتش را
و آب ...
مي رسد اينبار به خيمه ها
اللهــــم عجــــل لوليــــک الفــــــرج.........
+
خـواب ديـدم کــنــارت جــان دادم
تـعـبـيـرش کـردن کــه:
تــا ابــد پـيـشـم مـيمـانـي
...نــمـيــدانـسـتـم خـيـالـت را مـيـگويـنـد؛
نــه خـودت را !! ...
+
از من فاصله بگير…
هر بار که به من نزديک ميشوي…
باور ميکنم هنوز ميتوان زندگي را دوست داشت...
از من فاصله بگير…
...خسته ام از اميد هاي کوتاه…
از زندگي در خيال…
+
کبريتـهاي سـوخته هـم ،
روزي درخت هاي شـادابي بـوده اند!
مثل مـا ،
که روزگـاري مي خنـديديـم
قبـل از اينـکه عـشق روشنـمان کنـد
+
بايد اعتراف کنم که من نيز گاه گاه
به آسمان نگاه ميکنم.....
"دزدانه"در چشم ستارگان...
نــــــــــــــه به تماميشـــــــــــان
تنها به آنها که شبيه ترند به چشمان تو...
+
نمي دانم چرا رسوا شد اين دل
غريب و بي کس تنها شد اين دل
نمي دانم چرا از ابر گريان
نصيب ما نشد يک قطره باران
نمي دانم چرا با من چنين کرد
دل ديوانه را عاشق ترين کرد
نمي دانم چرا سبزي خزان شد
وجود خنده اي بر ما گران شد
▌► | ► | ◄